معرفی وبلاگ
سلام خوشحالم که در خدمت شما هستم.ولی اول خودم را معرفی می کنم:من یحیی هستم و عضو اولیه ی تبیان هستم و در وب سایت یحیی و دوستان هم خود را معرفی کردم.این وبلاگ یک گنجه ی بزرگ پر از نمونه سوالات امتحانی است و نکاتی را از برخی دروس طرح شده و از وبلاگ هاو یا جاهای دیگر(حتی خودم)طرح شده. حالا که تابستان است خدمات بهتری ارایه شده است.پس از استفاده من را هم دعا کنید تا هم در دنیا و آخرت انشاالله سر بلند باشید. زیر سایه ی الله و چهارده معصوم زنده باشید-یحیی
صفحه ها
دسته
لینک های منتخب تبیان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 434179
تعداد نوشته ها : 91
تعداد نظرات : 13
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

هاجر، نام همسر حضرت ابراهیم و مادر حضرت اسماعیل علیهما السلام می باشد. وی کنیزی بود که حاکم مصر، سنان بن علوان، در سفر ابراهیم و همسرش به آن دیار، به ساره بخشید. سالها گذشته بود و حضرت ابراهیم از ساره دارای فرزند نشده بود؛ چون ساره دریافت که ابراهیم از این بابت دل آزرده است، هاجر را به وی بخشید. پس از مدتی هاجر، اسماعیل را به دنیا آورد. ساره از این پیشامد ناراحت شد و قادر نبود که این ماجرا را ببیند، چرا که خودش فرزند نداشت. لذا به حضرت ابراهیم گفت که من طاقت تحمل اینان را ندارم و آنها را از نزد من ببر، در این حال پیام الهی نیز به ابراهیم رسید که آنها را به سوی سرزمین دیگری ببر. ابراهیم، هاجر و فرزندش اسماعیل به راهنمایی جبرئیل به سرزمین مکه که در آن زمان بیابانی بی آب و علف بود، برد و آنان را آنجا گذاشت و خود بازگشت، در هنگام بازگشت ابراهیم گفت: خدایا من ذریه خود را در این سرزمین بدون کشت و زرع در کنار خانه ات مسکن دادم (سوره ابراهیم آیه 37). بزودی ذخیره آب و غذای آنان تمام شد و تشنگی در صحرای سوزان مکه بر آنان چیره شد. هاجر به گمان اینکه از دور چشمه ای آبی را می بیند، هفت بار مسیر را دوید و چون بدانجا رسید، در می یافت که سرابی بیش نبوده است. این مسیر، مسیر بین دو کوه کوچک صفا و مروه بود که هم اکنون نیز حجاج بیت الله الحرام هفت بار این مسیر را می پیمایند. اما در همین هنگام چون نزد طفل شیر خوار خویش بازگشت، دید که اسماعیل پاشنه بر زمین می زند و کم کم از زیر پایش آب جوشیدن گرفت و چشمه ای پدیدار شد که همان چشمه زمزم و آبش همین آب زمزم است که تاکنون نیز می جوشد و بر زمین می آید. کم کم قبائلی از جُرهمیان که از آن منطقه گذر می کردند، چون دریافتند که چشمه آبی پدید آمده بدانجا آمدند و اقامت گزیدند. پس از مدتی ابراهیم بدانجا بازگشت و با مشاهده آنجا خدای را شکر گفت. بعدها به همراه پسرش اسماعیل کعبه را کنار همین چشمه زمزم بنا کرد.

X