تبیان، دستیار زندگی
تاملی بر ماهیت گروهك تروریستی ریگی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاملی بر ماهیت گروهك تروریستی ریگی
گروهك تروریستی ریگی

گروهك تروریستی ریگی طی هشت سال اخیر به جنایات و فعالیت های خشونت باری دست زده است. مجموعه این فعالیت ها به لحاظ ریشه ها، انگیزه ها و ابعاد و پیامدهای آن بسیار قابل تامل و دارای وجوه رفتارشناسی و ماهیت شناختی زیادی است. درباره اینكه چگونه این گروهك تروریست شكل گرفته و تحركات مخرب و ضدامنیتی را در بخشی از مرزهای شرقی ایران انجام داده، مباحث و تحلیل های بسیاری ارائه شده است. دراین زمان آنچه مورد غفلت واقع شده، نقش ویژگی های شخصیتی و رفتارشناختی شخصی عبدالمالك ریگی و سوءاستفاده كشورهای خارجی از این ضعف های شناختی بوده است.

بدون تردید رقبای بین المللی ایران همواره از این نوع پدیده ها بهره زیادی گرفته اند. از این رو گرچه ماهیت این پدیده ها محدود و غیرمهم بوده اما حمایت های بی دریغ كشورهای خارجی موجب گستردگی و تعمیق این تحركات می شود اما به گونه ای كه یك گروهك شرور و ضدمردمی را نوعی جنبش و حركت ریشه دار معرفی می كنند. این نوشتار ضمن بررسی ماهیت و ساختار گروهك ریگی، به تحلیل بنیان های رفتاری و اقدامات خشونت بار شخص عبدالمالك ریگی پرداخته است.

تبارشكنی گروهك ریگی

علمای ژئوپلتیك براین باورند كه «جغرافیا، سرنوشت است» بدین صورت كه برخی مناطق سرزمینی- جغرافیایی به لحاظ ماهیت ساختاری و هویت تاریخی خود در شرایطی به دوران معاصر وارد شده اند كه هنوز هم به رغم تغییرات عینی و ذهنی در دنیای فرامدرن كنونی، همچنان در فضای اعصار كهن به سرمی برند و ساختار قدرت سیاسی- اجتماعی محلی دراین نقاط مبتنی بر نظام طایفه ای - سرداری (خان) و قومی - قبیله ای است. دراینگونه اجتماعات انسانی، آداب، آیین و سنن فرهنگی- اجتماعی و تاریخی همگی رنگ و بوی قدمت و عصبیت دارد. این وضعیت در مناطقی از افغانستان، پاكستان و جنوب شرق ایران، حاكم است.

عبدالمالك ریگی» تا قبل از سال 1382 شمسی در وزیرستان پاكستان با القاعده ارتباط داشته اما پس از آن با توجه به ارتباط گیری با آمریكا از این ارتباطات كاسته شده و آن را به اطلاع مأموران آمریكایی می رساند و در مقابل از آمریكا تقاضای حمایت مالی می كند

سیستان و بلوچستان ایران به اقتضای موقعیت حاشیه ای آن در ساختاری سیاسی اعصار گذشته، همواره احزاب و گروههای سیاسی و نظامی متعددی را در اعتراض به قدرت مركزی پرورش داده است.

به رغم وجود تفاوت هایی در جغرافیای طبیعی، بلوچستان به طور كلی سرزمینی خشك، خشن و كم حاصل است میزان بارش باران اندك و تنها منابع آب آن قنات ها هستند. در نتیجه این شرایط طبیعی، میزان پراكندگی جمعیت منطقه بالاست و مردم در فاصله های طولانی میان مناطق مسكونی به صورت گروههای كوچك چادرنشین درحركتند.  اغلب نقاط 173 هزاركیلومترمربعی بلوچستان ایران بسیار گرم و سوزان بوده كه موجب شكل گیری صحاری و بیابان های بی حاصل و خالی از سكنه شده است. مناطق مسكونی این منطقه نیز اغلب ساختار و سازمان طایفه ای- قبیله ای دارد. به رغم اثرات ناشی از قهر طبیعت و شرایط نامساعد زیست انسانی دراین منطقه، اغلب ساكنان سیستان و بلوچستان رنج دیده و سخت كوش اند.

كنترل ناپذیری مناطق وسیع و بحران خیز جنوب شرق ایران كه موجب تبدیل آن به گذرگاه باندهای شرارت شده است به لحاظ روانی در ذهنیت افكارعمومی، ژئوپلتیك اضطراب ساز و هراس آور را تداعی می كند. تلفیق خشم طبیعت و سرزمین با خشونت انسانی حاصل از تروریسم، بستر مناسبی برای اجرا و موفقیت عملیات روانی مخالفان دولت مركزی دراین منطقه ایجاد كرده است.

گروهك تروریستی ریگی

قوم بلوچ كه گفته می شود از حدود چهارصدسال پیش از نواحی مركزی ایران به این سرزمین كوچ كرده اند. مشتمل بر بیش از یكصد طایفه بزرگ است كه هر طایفه از تعداد زیادی قبیله و تیره تشكیل شده است. در رأس قبایل ریش سفیدان و كدخداها و رهبری طوایف نیز در اختیار سردارها (خان ها) می باشد. این نظام قشربندی امروزه نیز با كمی تغییرات وجود دارد و نقش تعیین كننده ای در روابط اجتماعی این قوم دارد. در ساختار مذهبی قوم بلوچ كه اهل سنت حنفی است، «مولوی ها» زعامت مذهبی قبایل و طوایف را برعهده دارند. این قشر كه در دوران حكومت «دوست محمدخان باركزایی» (1307- 1299 هـ.ق) تحت عنوان قضات شرع در ساختار قضایی منطقه وارد شدند، به مرور در نظام طایفه محور قوم بلوچ از منزلت خاصی برخوردار شده و در سلسله مراتب اجتماعی پس از خان ها و كدخداها قرار گرفتند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی كه مذهب از حاشیه به متن تبدیل شد و مبنای سیاست ورزی قرار گرفت، «مولوی ها» نیز به یكی از عناصر برجسته در ساختار سیاسی- اجتماعی قوم بلوچ تبدیل شدند. تضعیف قدرت و اقتدار پیشین خوانین و سردارها نیز موجب قدرت مضاعف علمای بلوچ شد.

چند صباحی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهی از مولوی های بلوچ به رهبری عبدالعزیز ملازهی (ملازاده) «حزب اتحادالمسلمین» را تأسیس كردند. با شروع جنگ عراق و ایران در ابتدای سال 60 «جبهه وحدت بلوچ» به رهبری «جمعه خان بلوچ» و «میرمولا دادمرادزهی»، از خان های بانفوذ منطقه، با حمایت عراق و ادعای بازیابی حقوق قوم بلوچ و كسب خودمختاری فدرال اعلام موجودیت كرد. در سال 1364 نیز «جنبش مجاهدین بلوچستان ایران» با مداخله مستقیم عراق علیه تمامیت ارضی ایران به رهبری «محمدخان میرلاشاری» عملا فعالیت نظامی خود را با هدف خودمختاری بلوچستان، آغاز كرد. این گروه از درون «جبهه وحدت بلوچ» منشعب شده بود. طی سال های پس از انقلاب، علاوه بر گروه های یادشده احزاب و سازمان های بلوچ مخالف جمهوری اسلامی در پاكستان و لندن به فعالیت خود ادامه می دهند. سازمان مجاهدین اهل سنت، جمعیت دفاع از حقوق اهل سنت ایران، حزب الفرقان و «مجلس اعلای اهل سنت ایران» كه جز ابزاری در دست بیگانگان نبودند، هر یك همگی داعیه اعاده حقوق اهل سنت را داشتند.آنچه در تمامی این گروه ها به عنوان محور فعالیت قرار می گیرد، معارضه مسلمانی با دولت مركزی با ادعای مطالبات قومی- مذهبی است كه همواره با حمایت قدرت های فرامنطقه ای نیز همراه بوده است.

در بیانیه های گروه ریگی از عبدالمالك به «امیر عبدالمالك بلوچ» و از گروه جندا... به «جنبش مقاومت مردمی ایران» نامبرده می شود

«گروهك ریگی» موسوم به «جندا...» نیز همانند پیشینیان خود گام در راهی نهاد كه پیامدی جز «شرارت سیاسی» و شعله ور ساختن خصومت ها تحت حمایت بیگانگان نداشت. سركرده این گروه «عبدالمالك ریگی» است كه فاقد تحصیلات كلاسیك بوده و از 19 سالگی شروع به شرارت كرده است. دیری نپایید كه این طلبه اخراجی مدرسه علمیه گشت سراوان كه هم اكنون 30 سال سن دارد به یكی از سفاك ترین افراد منطقه تبدیل شد. در سرزمین پهلوانان و عیاران، در پهنه تاریخی میراث كهن ایران و دیار رستم دستان قهرمان اسطوره ای ایرانیان، چنین فردی به قتل عام افراد بی دفاع، افتخار می كرد.

در بیانیه های گروه ریگی از عبدالمالك به «امیر عبدالمالك بلوچ» و از گروه جندا... به «جنبش مقاومت مردمی ایران» نامبرده می شود. طایفه ریگی كه از طوایف بزرگ سیستان و بلوچستان است، در حدود یكصد و پنجاه هزار نفر جمعیت دارد. «سردار میرا... خان» از بزرگان این طایفه بوده و در نزد مردم استان دارای احترام زیادی است. بخشی از طایفه ریگی در درون خاك پاكستان ساكن بوده و طی سال های اخیر «امان ا... خان ریگی» به عنوان رئیس طایفه ریگی ها شناخته می شده است.

«عبدالمالك ریگی» تا قبل از سال 1382 شمسی در وزیرستان پاكستان با القاعده ارتباط داشته اما پس از آن با توجه به ارتباط گیری با آمریكا از این ارتباطات كاسته شده و آن را به اطلاع مأموران آمریكایی می رساند و در مقابل از آمریكا تقاضای حمایت مالی می كند.

وی در دیدار دوم خود با آمریكا در اواخر سال 84 اطلاعات بیشتری در مورد القاعده و فعالیت های جندا... در ایران به آنها ارایه می كند. گفته می شود بنابه اعتراف برخی اعضای این گروه، هر یك از آنها بابت هر عملیات 10 میلیون ریال دریافت می كنند. محل استقرار این گروهك نیز در عمق 400 كیلومتری خاك پاكستان است.

در مورد انگیزه های تحركات خشونت گرایان ریگی گرچه برخی اهداف سیاسی و قومی ذكر می شود اما كشته شدن برادر وی در درگیری با عوامل انتظامی و شكل گیری نوعی خصومت شخصی وی علیه نظام سیاسی موجب شده است، آتش انتقامجویی وی دامنگیر افراد بی گناه نیز بشود. گرچه گروه ریگی خود را تجزیه طلب نمی داند و مدعی است كه در پی از بین بردن یكپارچگی و تمامیت ارضی ایران نیست، اما عملا به یكی از عناصر مخرب تحت نفوذ بیگانه در راستای بی ثباتی بخشی از كشور تبدیل شده است.

گروهك تروریستی ریگی

در مجموع باید گفت مهاجرت غیرقانونی اتباع پاكستان و افغان به سیستان و بلوچستان، تجارت موادمخدر، كثرت اسلحه قاچاق و سهولت فراهم نمودن آن و مرزهای قابل نفوذ، بستر مناسبی جهت رشد گروه های شبه نظامی در منطقه را فراهم كرده است.

ماهیت عملیاتی گروهك ریگی

گرچه در مورد توان عملیاتی و گستره قدرت مانور گروهك ریگی، در بسیاری موارد اغراق شده است، اما به دلیل پیوند این گروه با برخی از كشورها و جریان های نسبتا قدرتمند افراط گرایی در منطقه نمی توان از تأثیرپذیری آن از فنون و تاكتیك های القاعده و طالبان غفلت كرد. یكی از خطرناك ترین این نوع موارد، بهره گیری از عملیات انتحاری علیه تجمعات انسانی است. این نوع عملیات، درحال حاضر به یكی از كنترل ناپذیرترین سلاح های القاعده و طالبان تبدیل شده است. گروهك ریگی نیز مدتی است به جنون انتحاری روی آورده است.

سابقه گروه ریگی نشان می دهد، این گروهك قبل از سال 82 یكی از كانال های نفوذ اطلاعات پاكستان در شبكه القاعده بوده است. در جریان فعالیت سه ساله این كانال نفوذی، تعدادی از اعضای ارشد القاعده در عراق شناسایی و بازداشت شدند. بخش عمده این فعالیت، انتقال كادرهای فرماندهی القاعده از افغانستان به عراق بوده است. گروه ریگی از طریق ارتباط با ISI و سیا، بلافاصله بعد از تحویل، عناصر ارشد به شبكه القاعده در عراق، مشخصات فرد مذكور را به ISI منتقل كرده و بعد از مدت كوتاهی آن فرد توسط سیا دستگیر می شد.

از آنجا كه اعضای گروه ریگی از میان افراد شرور و با سابقه هستند، در پرونده این گروهك می توان طیفی از فعالیت ها اعم از قاچاق اسلحه، سوخت و مواد مخدر، راهبندان و كشتار، انفجار و بمب گذاری، گروگانگیری و آدم ربایی و عملیات انتحاری را انجام دهد.

«گروهك ریگی» موسوم به «جندا...» نیز همانند پیشینیان خود گام در راهی نهاد كه پیامدی جز «شرارت سیاسی» و شعله ور ساختن خصومت ها تحت حمایت بیگانگان نداشت. سركرده این گروه «عبدالمالك ریگی» است كه فاقد تحصیلات كلاسیك بوده و از 19 سالگی شروع به شرارت كرده است

به نظر می رسد ساختار تشكیلاتی گروهك ریگی به شرح ذیل طراحی شده است:

1- شورای مركزی؛ احتمالاً این گروهك برای اینكه نشان دهد به طور سازماندهی شده و قوی عمل می كند، بارها مطرح كرده است كه دارای ساختار سازمانی منسجم و برنامه ریزی شده است. گفته می شود این شورا، نقش مشاوره دهی به فرماندهی گروه را دارد ریاست این شورا نیز در اختیار عبدالمالك ریگی بوده كه در غیاب وی عبدالحمید ریگی ایفای نقش می كرده است.

2- شاخه سیاسی؛ به رغم اینكه گروه ریگی جز ادبیات خشونت و كشتار چیزی نمی فهمد اما به نظر می رسد طراحی این شاخه به منظور ارتباط گیری و پیگیری آن با قدرت های حامی گروه و همچنین فراهم كردن مقدمات برخی مذاكرات صورت گرفته است. عضوگیری و جذب نیرو توسط این شاخه صورت می گیرد.

3- شاخه نظامی؛ آنچه عملاً از گروهك ریگی وجود دارد، همین شاخه نظامی است كه در قتل عام و نسل كشی تخصص ویژه ای دارد.

از جمله فعالیت های این شاخه، آموزش نظامی به نیروهای جذب شده، آموزش كار با مواد منفجره و بمب گذاری، اجرای طرح های گروگانگیری و اعزام تیم های تروریستی و خرابكاری به داخل كشور است. شاخه نظامی دارای هسته های عملیاتی مختلفی است كه جهت مأموریت های برنامه ریزی شده وارد خاك ایران می شوند. ازجمله این موارد، «هسته عملیاتی احمد دهمرده» بوده است كه در 25 بهمن ماه 1385 عملیات انفجار سرویس كاركنان قرارگاه شهید میرحسینی نیروی زمینی سپاه در زاهدان را برعهده داشته است.

4- شاخه فرهنگی؛ قرار بود این شاخه توسط «یعقوب مهرنهاد» و كمك 200 هزار دلاری فردی به نام «بلیده» مسئول جبهه متحد بلوچ در سوئد در سال 1386 شروع به فعالیت كند. «مهرنهاد» شخصاً دو دیدار باریگی نیز داشته و حتی در این راستا با یكی از سران حزب دموكرات بلوچستان به نام «عبدالقادر» نیز تماس برقرار كرده است. پس از دستگیری و اعدام مهرنهاد در زاهدان، وظایف طراحی شده برای شاخه فرهنگی یعنی عضو گیری از بین جوانان و زنان از طریق تاسیس NGOها، توسط شاخه سیاسی و نظامی اجرا می شود.

5- شاخه قضایی؛ این شاخه حكم اعدام گروگان ها و افراد در بند گروهك ریگی را صادر می كند. گفته می شود برخی شخصیت ها و سوژه های سیاسی-مذهبی و نظامی نیز توسط این شاخه به طور غیابی به اعدام محكوم شده اند كه بیشتر جنبه تبلیغاتی و عملیات روانی دارد.

مبانی ایدئولوژیك گروهك ریگی:

به لحاظ محرك ها و ریشه های اعتقادی می توان گروهك ریگی را نوعی تفكر انحرافی و متاثر از رویكردهای ضدشیعی القاعده و طالبان دانست. مجموعه موضع گیری های منتشر شده از ریگی نشان می دهد كه وی با طرح برخی ادعاها اقدام به تشدید فرقه گرایی در منطقه كرده است. وی هدف عملیات های گروهش را «توهین به اصحاب رسول الله و مقدسات اهل سنت و جهاد در راه اسلام و از بین بردن مشركین (شیعیان) اعلام كرده است.» این نوع مواضع عقیدتی در دسته بندی تفكرات سلفی- تكفیری ضدشیعی ای قرار می گیرد كه هم اكنون یزیدی ها و القاعده تكفیری در پاراچنار پاكستان و عراق پیگیری می كنند. سابقه این مواضع در سیستان و بلوچستان به فعالیت های گروهك «الفرقان» به سركردگی «عبدالجلیل قنبرزهی» بازمی گردد.

ترویج مكتب دیوبندی شبه قاره در سیستان و بلوچستان نیز در تقویت رویكردهای ضدشیعی تاثیر زیادی داشته است. به موازات تاثیرات این مكتب، وهابیت نیز با تزریق اسلام متحجر به برخی مناطق محروم منطقه، حربه خطرسازی را علیه اسلام منطقی خلق كرده است.

به نظر می رسد، گروهك ریگی نمایندگی جریان انحرافی ترویج شده توسط آمریكا، انگلیس و عربستان را در منطقه پیگیری می كند. این جریان تفرقه افكن در راستای تخریب وحدت اهل سنت و شیعه اقدام به ترویج تكفیرگرایی و فرقه افكنی كرده كه حاصل آن چیزی جز دین ستیزی نیست.اندیشه تكفیر القاعده ای به دلیل ماهیت ایدئولوژیك و مبارزه طلبانه خود جذابیت بالایی ایجاد می كند و عمدتاً جریاناتی از این نوع محل فعالیت اپوزیسیون سیاسی-امنیتی كشورها هستند كه در این مسیر اغلب به مبارزه مسلحانه دست می برند و توانایی بومی شدن را دارند. به دلیل ماهیت تفكر منجمد و متصلب اندیشه تكفیری و رویكرد خصومت گرایانه آنها به مكتب تشیع، شیعیان همواره به عنوان هدفی ثابت برای حملات آنان مطرح بوده اند. البته مرور جنایات این گروهك به خوبی نشان می دهد، برادران اهل سنت نیز هرگز از شرارت ها و جنایات آنان در امان نبوده اند.

به اعتراف اعضای دستگیر شده گروهك ریگی، رهبر این گروه از باورها و اعتقادات افراد جذب شده توسط گروه در راستای اهداف سیاسی- امنیتی خود و نوكری به اجنبی ها سوءاستفاده فراوانی كرده است.

گروه ریگی پس از انجام چندین عملیات تروریستی به سرعت مورد توجه قدرت های بیگانه قرار گرفت

تحلیل روانشناختی عبدالمالك ریگی

گروه ریگی پس از انجام چندین عملیات تروریستی به سرعت مورد توجه قدرت های بیگانه قرار گرفت. عوامل گروه از این شرایط به عنوان یك فرصت استثنایی بهره گرفتند. به گونه ای كه در مدت كوتاهی برخی از خبرگزاری های عربی- انگلیسی، كانال های ماهواره ای و سایت های اینترنتی به تبلیغ و تطهیر گروهك ریگی پرداختند و سردسته این گروهك نیز توانست اهداف تبلیغی خود را از این طریق محقق سازد.

محرك ها و ریشه های رفتار خشونت بار گروه ریگی را می توان به كمك برخی نظریات روانشناسانه تبیین كرد. رفتارشناسی تروریسم ریگی ماهیت واقعی وی را آشكارتر و درك و فهم رفتار او را دقیق تر می سازد. به نظر می رسد همین مبانی رفتاری نوع سوگیری گروه ریگی در گرایش به دولت های بیگانه را تفسیر كرد.

برخی محیط های اجتماعی باعث می شود افراد دارای زمینه های خاص نتوانند شخصیت ویژه خود را بسازند و آن را تثبیت كنند. از این رو به «من» خود و هویت ویژه خویش مشكوكند. درمیان نظریات مختلف پرخاشگری، «آلفرد آدلر» بر تبیین روانشناختی و فردی خشونت گرایی تاكید دارد. براین اساس «پرخاشگری و خشونت در واكنش و جبران شكست های فردی به وجود می آیند. آدلر معتقد است: «هرگاه انسان دارای احساس های «كهتری» باشد، خواه این احساس جسمی باشد، خواه روانی یا اجتماعی، نوعی فرایند جبرانی وارد عمل می شود و باعث می گردد فرد برای دست یابی به برتری و نمایش قدرت وارد عمل و اقدام شود.

گروهك تروریستی ریگی

با اتكا به نظریه «آدلر» می توان پذیرفت كه فرآیندهای واكنشی خشونت بار فردی چون ریگی و اعضای گروه وی در واقع بازتاب ناكامی ها و احساس حقارت هایی است كه رگه هایی از آن در طیفی از این افراد وجود داشته است اما توسط برخی سرویس های امنیتی بیگانه، تحریك و تقویت شده است. براین مبنا، شالوده فكری و رفتاری ریگی به گونه ای است كه «كشتار بیشتر، احساس قدرت افزون تری» برای وی بوجود می آورد. گروه ریگی از طریق انتشار تصاویر ویدئویی عبدالمالك و جنایت های وی، تهدید مسئولین سیاسی و امنیتی محلی و كشوری، تهدید به انجام حملات تروریستی در پایتخت و وانمود كردن به نهراسیدن از مرگ، درصدد بازنمایی قدرت و پرخاشگری افراد گروه است. كینه توزی، انتقامجویی و خشونت ورزی ریگی را می توان با مفهوم «عقده كهتری» آدلر تشریح كرد. «عقده كهتری» و حقارت زمانی بوجود می آید كه افراد در دوره ای از زندگی خویش بیش از حد مطرود بوده اند: «شیوه زندگی این افراد زیر سلطه با نیاز به انتقامجویی نهادینه می شود و آنان دشمنان اجتماع می شوند.» در واقع شرارت و خشونت حاصل فرایند تبدیل عقده حقارت به عقده برتری جویی جبرانی است كه طی آن فرد تلاش می كند به هر قیمتی سرآمد شود. حتی اگر از طریق خونریزی و سبوعیت باشد.

عبدالمالك ریگی چندی قبل از اینكه در سن 19 سالگی فعالیت مسلحانه خود را شروع كند، از مدرسه علمیه گشت سراوان اخراج شده بود. وی كه وضعیت فرهنگی- تربیتی مناسبی نداشته، در دام باندهای شهر افتاده و طایفه بزرگ ریگی از وی ابراز انزجار می كند. وی در نهایت اقدام به تشكیل گروه مسلح مستقل می كند.

مهمترین خصیصه روانی ریگی كه از تحلیل رفتاری وی استنباط می شود، تلاش وی و گروه تحت امرش جهت «اسطوره سازی» از او بوده است. در فیلم ها و تصاویر تبلیغاتی این گروهك همواره در حالیكه همراهان ریگی با صورت های پنهان و دارای نقاب ظاهر می شوند، او بدون هیچ هراسی، از پوشیدن سروصورت خودداری كرده و با این نوع اقدام سعی دارد تمامی توجهات را به خود جلب كند. براین اساس تمركز نگاه ها و افكار بر شخص ریگی، به لحاظ روانی احساس قدرت و شكست ناپذیری فزاینده ای به وی می بخشد و او می تواند در پناه این تصویرسازی و فرافكنی به خلق قدرت برتر از خود بپردازد.در ساختار احساسی- روانی ریگی قدرت تخریب گر و نابودكننده ای كه وی با راهبندان، آدم ربایی و كشتار به نمایش می گذارد، موجب شكل گیری ذهنیت قدرتمند بودن در وی می شود. او در مدت چندسال فعالیت خشونت بار توانست این وضعیت روانی را به سایر اعضای گروه نیز سرایت داده و افرادی خونخوار از آنها بسازد. تماشای تصاویر و صدای ریگی در شبكه های ماهواره ای و كانال های تلویزیونی با تقویت شهرت و حضور بین المللی وی موجب برانگیختن و ارضای حس قدرت طلبی و پوشش عقده حقارت او شده بود.

توسل ریگی به اقدامات هولناك و تبدیل شدن وی به چهره ای مخوف از یكسو وی را به عنوان سركرده كاریزمای نیروهای ضدنظام معرفی كرده و موجب جذب سایر اشرار و معارضان توسط وی و گستردگی حوزه عملیاتی و افزایش منابع انسانی گروهش شده و از سوی دیگر تخریب وسیع اذهان مردم جامعه به سادگی امكان پذیر شود

ریگی خود را منجی و نماینده مردم منطقه تصور كرده و اعلام می كند: «ما خواستار احقاق حقوق ملی و مذهبی اهل سنت و بلوچ هستیم.»در ذهنیت ریگی گروهك چند نفره درحد یك جنبش مردمی و سفاكی به «احقاق حق» تعبیر شده كه بر تداوم آن اصرار می ورزد.

در حقیقت گروهك ریگی تلاش می كرد با تلفیق عناصر بومی- سرزمینی، سیستان و بلوچستان و سیاست های جهانی ابرقدرت ها، شكل گیری نوعی بحران چند وجهی و عمیق را در این منطقه به اذهان تلقین كند. دراین راستا، ریگی در صدد بوده است جهت ایجاد فضای ترس و وحشت تصویر خیالی و شكست ناپذیر از خود ارائه كند. برآیند این باورسازی ها این خواهد بود كه افكار عمومی عمدتا قدرتی بیش از آنچه كه واقعا این گروه ها دارند به آنها نسبت دهند.

شهرت طلبی ریگی موجب شده بود وی حملات زنجیره ای و خشونت بار را تداوم بخشد. حفظ این خصیصه موجب نمادسازی از تروریست ها به صورت یك قدرت افسانه ای می شود. بدون تردید آحاد اعضای گروهك ریگی و شخص وی از شیوع هراس و وحشت، لذت برده و احساس غرور می كردند چرا كه این وضعیت موجب می شد او مرگ و زندگی افراد را در دستان خود ببیند.

توسل ریگی به اقدامات هولناك و تبدیل شدن وی به چهره ای مخوف از یكسو وی را به عنوان سركرده كاریزمای نیروهای ضدنظام معرفی كرده و موجب جذب سایر اشرار و معارضان توسط وی و گستردگی حوزه عملیاتی و افزایش منابع انسانی گروهش شده و از سوی دیگر تخریب وسیع اذهان مردم جامعه به سادگی امكان پذیر شود. ریگی از این اصل و قاعده تروریستی بهره می گرفت كه «هراندازه خطرناك تر به نظر برسد، قدرتمندتر است». بر این اساس شالوده افكار و رفتار ریگی را می توان انگیزه های جزم اندیشانه، بغض متراكم، ناكامی امیال و آرزوها و جنون هراس افكنی قلمداد كرد. ریگی و عناصر تحت امر وی با تقلید از كادر رهبری القاعده، با انتشار برخی تصاویر بر روی شبكه اینترنت، از فضای مجازی نیز جهت شهرت سازی خود بهره می گرفت. وی همانند بن لادن لباس به اصطلاح چریكی می پوشید و اسلحه كلاشینكف كوتاه همانند بن لادن همراه خود داشت و در تیراندازی هایش نیز ژست تبلیغاتی می گرفت پیشرفت تكنولوژی و امكان پخش همزمان عملیات های تروریستی در سراسر جهان، مشاهده لحظه انفجارها و تخریب های تروریستی، جذابیت غم باری برای مخاطبان دارد. این امر به معنای توزیع هراس و وحشت در بین جوامع و خانواده هاست و قدرت شوك سازی فزاینده ای به تروریست های ریگی می دهد. بدون تردید «تصویر واقعیت» بسیار مهمتر از واقعیت جلوه می كند. ریگی و اطرافیان وی نیز تلاش كرده اند از طریق تصویرسازی و ذهنیت سازی مخاطبان، وارد نوعی فرایند جبران ضعف های درونی و شخصیتی خود شوند.

گروهك ریگی در مقام دست نشاندگی

نوع عملكرد و عملیات های گروه ریگی نشان می دهد كه این عملیات ها سفارشی و به درخواست برخی قدرت های فرامنطقه ای صورت گرفته است. مصاحبه عبدالحمید ریگی با رسانه های مختلف و اعتراف به ارتباط با آمریكا هیچ تردیدی را در این رابطه باقی نمی گذارد. عبدالمالك بارها در كراچی و اسلام آباد با ماموران آمریكایی دیدار كرده است. وی در سال 2002 در یكی از دیدارهایش خواهان كمك مالی- تسلیحاتی از سوی آمریكا می شود. پس از وقفه چندین ساله ملاقات ها، ریگی مجددا از سال 2006 از طریق یكی از رابطان بلوچ در نیوجرسی آمریكا با مقامات آن كشور رابطه برقرار می كند. وی در طول این مدت چندین نشست محرمانه با «اف.بی.آی» و سیا داشته است و عبدالحمید ریگی نیز با نام مستعار «امان ا...» به آمریكا رفت و آمد داشته است. مسایل مطرح شده در سومین دیدار اعضای گروهك ریگی با آمریكاییها كه توسط عبدالحمید ریگی در سفارت آمریكا در اسلام آباد صورت گرفته است، قابل توجه می نماید. تلاش ماموران آمریكایی مبنی بر كسب اطلاعات دقیق تر از شمار اعضای گروه، امكانات آن، میزان حمایت مردم محلی بلوچ از این گروهك، نیازهای گروه در زمینه سلاح، كمك های مالی، آموزش و توانمندی گروه ریگی در بسیج نیروهای معارض ضدحكومتی با حمایت ماموران آمریكایی حاكی از برنامه ریزی آن كشور جهت بهره گیری از گروهك ریگی جهت ایجاد بی ثباتی در شرق كشور بود. به دنبال این ملاقات ها، آمریكا تصمیم می گیرد علاوه بر پشتیبانی مالی و تسلیحاتی گروه ریگی، پایگاهی در داخل خاك افغانستان نیز در اختیار گروه قرار داده و حتی نظامیان خود را مامور آموزش جنگجویان گروهك ریگی كند.

نوع عملكرد و عملیات های گروه ریگی نشان می دهد كه این عملیات ها سفارشی و به درخواست برخی قدرت های فرامنطقه ای صورت گرفته است

در گزارش آوریل 2007 شبكه تلویزیونی ABC آمریكا، تاكید شده است كه سازمان های جاسوسی آمریكا و انگلیس در تجهیز ریگی دست داشته اند. همچنین گفته می شود، دیك چنی، معاون بوش، نیز در سفر فوریه 2008 به پاكستان در مورد ایجاد ستاد عملیاتی ضدایرانی با محوریت عبدالمالك ریگی، با مشرف رئیس جمهور سابق پاكستان به توافق رسیده بود. معمولا گروه هایی كه به افتخار نوكری ابرقدرت ها نایل می آیند، به سرعت هم مسلكان خود را پیدا می كنند. در این راستا ارتباط ریگی با گروه منافقین نیز قابل تامل است. به گفته عبدالمالك ریگی، «منافقین همكاری خوبی با گروه ریگی داشته اند و همواره رهبران گروه را از فعالیت های دولت و حضور نیروهای نظامی در حوزه عمل شان، مطلع كرده اند»، گفته می شود، «عمرالبغدادی» از سران القاعده در عراق وظیفه ایجاد ارتباط بین اعضای منافقین و گروه ریگی را برعهده داشته است. در حال حاضر در شرایطی كه، عراق در حال اخراج منافقین از آن كشور است، آمریكا احتمالا تلاش خواهد كرد با نفوذ دادن منافقین در پاكستان و پیوندهای عملیاتی آنها با گروهك ریگی، جبهه گسترده تری علیه منافع و امنیت ملی ایران در حوزه شرقی كشور، ایجاد كند.

گروه های بومی و محلی مشابه گروه ریگی و منافقین، گزینه های مناسب و جایگزین های فرمان پذیرتری به جای القاعده جهت پیگیری اهداف آمریكا در ضربه زدن به ایران به شمار می روند. همكاری با این گروه ها برای آمریكا دارای ارزش افزوده سیاسی و امنیتی است. به نظر می رسد پس از سقوط طالبان در افغانستان، بسیاری از بلوچ های مسلح كه قبلا با طالبان و القاعده همكاری می كردند، به منطقه زادگاهی خود در درون مرزهای ایران برگشته اند. این نیروها توسط آمریكا و عربستان شناسایی شده و مورد بهره برداری قرار می گیرند. این كشورها در پی تحریك قومی و مذهبی اقلیت ها در ایران است تا نوعی ستیزش نیابتی را سازماندهی كند. در این راستا، ریگی ابزاری است كه كاركردش با اهداف آمریكا در منطقه انطباق دارد.

ریگی

به نظر می رسد، «تروریسم ریگی» در چارچوب «تروریسم مطلوب» آمریكا قرار می گیرد كه با توجیه سیاسی، استفاده و حمایت از آن منعی ندارد.

عربستان سعودی نیز كه شاهزادگانش از جمله «بندربن سلطان» سابقه فعالی در خلق گروه های موسوم به القاعده داشته اند، از طریق ترویج وهابیت در مرزهای شرقی ایران، بعد نرم افزاری و مذهبی خشونت ها را تغذیه می كند. عربستان سعودی علاوه بر حمایت معنوی از گروهك ریگی، از طریق پخش تصاویر جنایت های ریگی توسط شبكه العربیه، حمایت رسانه ای وسیعی از این گروه به عمل آورده است. گفته می شود، ریگی در سفر به عربستان به بهانه حج، در دیدار با برخی نیروهای امنیتی این كشور مورد حمایت گسترده قرار گرفته است. عربستان از طریق نفوذ گسترده در سرویس امنیتی پاكستان كه در پی كنترل ورود و خروج القاعده از این كشور است، توانسته است در كسب حمایت های پاكستان از ریگی نیز موفق عمل كند.

انگلیس نیز با توجه به نفوذ تاریخی خود در بلوچستان پاكستان و ایران و همچنین حمایت های پیدا و پنهانی كه از اشاعه وهابیت به عمل می آورد، فعالیت های مخفی و خطرناكی را در منطقه دنبال می كند. بسیاری اوقات انگلیسی ها فعالیت امنیتی خود را به نیابت از آمریكا به عمل می آورند. به لحاظ راهبردی و سابقه استعماری، مبنای تفكر انگلیسی همواره فرقه سازی و ایجاد تنش در درون اسلام بوده است. در هر حال مثلث شوم آمریكا- انگلیس، عربستان به میزبانی پاكستان، روند بازسازی و فعال سازی تروریسم در حوزه شرقی ایران را در پیش گرفته اند. چرا كه شاید از این طریق بتوانند ثبات سیاسی- امنیتی ایران را خدشه دار كرده و در رقابت های منطقه ای و بین المللی دست برتر را بویژه در عراق، لبنان و افغانستان داشته باشند.

به لحاظ ایدئولوژیك پیوند جدی بین ریگی و گروه های رادیكال افغانستان و پاكستان از جمله سپاه صحابه و لشكر جهنگوی وجود دارد- ریگی در بسیاری از عملیات های مسلحانه این گروه شیوه های كار طرفداران القاعده و الزرقاوی در افغانستان در عراق را به شكل گسترده ای تقلید كرده است

آینده شناسی گروهك ریگی

در 23 فوریه 2010 خبر دستگیری عبدالمالك ریگی انتشار یافت. بدون تردید به دام افتادن ریگی بسیار مهم و تعیین كننده خواهد بود اما اذهان آینده نگر روند تحولات را معطوف به آینده تحلیل می كنند و در زمان متوقف نمی شوند. اكنون مهمترین سؤال این است كه گروهك ریگی پس از او چه سرانجامی خواهد یافت؟

نگاهی اجمالی به سوابق برون مرزی فعالیت های ریگی حاكی از چند لایه بودن این بحران دارد. ریگی در چارچوب ترویج و تثبیت افكار خشونت محورانه خود در حوزه شرقی ایران در برخی مدارس اهل سنت پاكستان حضور یافته و ندای نجات اهل سنت و بلوچ های ایران را سر می دهد. این مدارس آشكارا لایه های ارتباطی عربستان و القاعده و طالبان محسوب می شوند. ریگی همسو با این جریانات مراكز آموزشی جهت تربیت عناصر انتحاری ایجاد كرده است كه به صورت پایگاه های آموزشی متحرك عمل می كنند. اقشار محروم بلوچ و پاكستانی در این مراكز جذب می شوند. این مراكز كه تحت حمایت سازمان اطلاعات ارتش پاكستان(I.S.I) قرار دارد، از مراكز آموزشی القاعده در بلوچستان پاكستان نیز بهره می گیرد.» گفته می شود گروهك ریگی تاكنون توانسته است بیش از 200 نفر جهت عملیات های انتخاری آموزش دهد.

ریگی همواره به شدت از سوی عربستان، پاكستان، انگلیس و آمریكا مورد حمایت مالی- تسلیحاتی و تبلیغاتی قرار گرفته است.

وی طی دو سفر به كشور انگلستان آموزش های تروریستی دیده و در طول اقامت در پاكستان، همواره یك كارشناس انگلیسی به او مشاوره می داد. وی همچنین در آوریل 2008 با فرمانده ناتو در افغانستان دیدار كرده كه در این دیدار فرمانده ناتو پیشنهاد بلوچستان بزرگ را به ریگی می دهد. آنگونه كه هفته نامه گاردین افشا كرده است، آمریكا در سال 2007 مبلغ 400 میلیون دلار به گروهك ریگی كمك مالی كرده است.

به لحاظ ایدئولوژیك پیوند جدی بین ریگی و گروه های رادیكال افغانستان و پاكستان از جمله سپاه صحابه و لشكر جهنگوی وجود دارد- ریگی در بسیاری از عملیات های مسلحانه این گروه شیوه های كار طرفداران القاعده و الزرقاوی در افغانستان در عراق را به شكل گسترده ای تقلید كرده است. در بعد سیاسی نیز ارتباطات و تعاملات گروهك ریگی و منافقین افزایش معنا داری پیدا كرده است. ریگی و منافقین در اوایل فوریه 2010 در پاكستان، مذاكرات اولیه برای ادغام و همكاری های مشترك انجام دادند. ریگی در این مذاكرات موافقت خود را جهت تشكیل «سازمان نیروهای مسلح مجاهدین» اعلام كرده است. در این دیدار حمایت تسلیحاتی و تبادل اطلاعات از توافقات انجام شده است.

با توجه به وضعیتی كه شرح آن گذشت، بقایای گروهك ریگی تلاش خواهند كرد به طرق مختلف در پی جبران این ضربه برآیند. تردیدی نیست كه ریگی و امثال او مهره های سیاسی در دست سرویس های امنیتی هستند كه تحركات آنها اصالت و جایگاه مردمی ندارد. طرد اینگونه افراد از سوی افكار عمومی بومی و محلی منطقه موجب گرایش بیشتر آنها به بیگانگان شده است. در مجموع با توجه به افزایش روزافزون نقش و نفوذ منطقه ای ایران در عراق، لبنان، فلسطین و افغانستان، رقبای ایران از جمله رژیم صهیونیستی، عربستان، آمریكا و انگلیس این ابزار محلی را رها نخواهند كرد و حتی ممكن است افراد دیگری به سرعت به عنوان جایگزین ریگی معرفی شده و مدیریت جریان را به دست بگیرند. در این ارتباط نحوه رفتار عربستان سعودی بسیار مورد توجه است. گمانه زنی ها حاكی از این است كه عربستان و سرویس امنیتی پاكستان افراد دیگری چون مولوی عبدالجلیل را به عنوان محور اصلی اقدامات و تحركات در نظر گرفته اند. چند روز قبل نیز العربیه از انتخاب فرد مجهول الهویه ای به نام «محمدظاهر» به عنوان جانشین ریگی خبر داده بود. اگر چه دستگیری ریگی ضربه ای مهلك به این گروهك تروریستی است اما با توجه به محرك ها و ریشه های راهبردی و برون منطقه ای این گروهك باید هوشیار بود چرا كه دشمنان جمهوری اسلامی هرگز دست از خباثت و شرارت برنخواهند داشت.

منبع: کیهان

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور