معرفی وبلاگ
سلام خوشحالم که در خدمت شما هستم.ولی اول خودم را معرفی می کنم:من یحیی هستم و عضو اولیه ی تبیان هستم و در وب سایت یحیی و دوستان هم خود را معرفی کردم.این وبلاگ یک گنجه ی بزرگ پر از نمونه سوالات امتحانی است و نکاتی را از برخی دروس طرح شده و از وبلاگ هاو یا جاهای دیگر(حتی خودم)طرح شده. حالا که تابستان است خدمات بهتری ارایه شده است.پس از استفاده من را هم دعا کنید تا هم در دنیا و آخرت انشاالله سر بلند باشید. زیر سایه ی الله و چهارده معصوم زنده باشید-یحیی
صفحه ها
دسته
لینک های منتخب تبیان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 434498
تعداد نوشته ها : 91
تعداد نظرات : 13
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

عید مبعث بر همه ی مسلمانان مبارک باد

دسته ها :
شنبه نوزدهم 4 1389 18:4

ببین به دامن حرا شکوفه های نور را

به جان سخره ها ببین ترانه ی شکوه را

زلال نور میرسد ز اوج سبز آسمان

صدای نور میرسد ز پیکران زپیکران

ببین بهار تازه را که از افق بر آمده

ز عطر جاودانه اش شب سیه سر آمده

ببین نثار می کند زمان گل به پای او

و زنده میشود زمان ز عطر آشنای ذاو

رسول مهر آمده که مژده ی خدا دهد

و با کلام روشنش زمانه را صفا دهد

ببین بهار تازه را که از افق سر آمده

ز عطر جاودانه اش شب سیه سر آمده

ببین نثار میکند زمان گل به پای او

.و زنده میشود زمان زعطر آشنای  او

شکفته باغ زندگی

شکفته باغ زندگی ز عطر سبز نام او

ز نغمه ی محمدی

ز غنچه ی قام او

دسته ها : شعر - مذهبی
پنج شنبه هفدهم 4 1389 17:56

ما همه بر شب خنده کنیم.ما همه دین را زنده کنیم ما همه مشتاقیم.بر زمان مهدی یا مهدی با خدا،در عشقت عهدی تا قیامت بستی.دیده ها همه جا شیعه شود،کی می آیی بروی یا مهدی؟روشنی همه جا شیعه شود،کی می آیی بروی یا مهدی.یا مهدی به ظهور گل لبخند یه پیمان بست.نام تو ز روی چهره ی غمگین گل  لبخند بنشاند.یا مهدی یا مهدی یا مهدی

دسته ها : شعر
پنج شنبه هفدهم 4 1389 17:52

ایشان با فرزندان و نوادگان خویش مهربان بود و آنهارا بر دامان خود می نشاند و بر دوش خویش سوار میکرد و آنهارا می بوسید و دست محبت بر سرزشان میکشید و این رفتارها برخلاف خلق و خوی آن زمان بود.روزی پیامبر در حضور اشراف فرزندش-امام حسن مجتبی را می بوسید و یکی از اشراف گفت:من دو فرزند دارم و تا بحال هیچ کدام از آنها را نبوسیدم.پیامبر فرمودند:((من لا یرحم لا یرحم)) کسی که به کسی مهربانی نکند،لطف خد ا شامل حال او نمی شود.

شهید مطهری-مجموعه آثار-ج2-ص272

دسته ها : مذهبی
پنج شنبه هفدهم 4 1389 11:44

پیامبر اسلام در خانواده همیشه مهربان بودند و نسبت به هیچ کدام از همسران خود خشونتی نشان نمی دادند که این اخلاق بر خلاف خلق مکیان بود.بد زبانی آن ها درا همیشه تحمل میکردند و این تحمل به گونه ای بود که مردم دیگر از تحمل آن رنج می بردند.او با حسن معغاشرت با زنان توصیه میکرد و می فرمودند:هر مردی نباید تنها جنبه های منفی همسرش را در نظر گیرد و همسرش را ترک کند و هر کسی دارای خصلت های خوب و بد هستند.هرچند که همسرش دارای خصلت بد باشد ولی بقیه ی خصلت هایش خوب هستند و مایه ی خشنودی اوست.ئ

دسته ها : مذهبی
پنج شنبه هفدهم 4 1389 11:35

خداوند به هرکسی که دست بر سر یبتیمی کشد  به تعداد مویی که از زیر دستش میرود،پاداش و عجر آخرت را می دهد

حضرت محمد(صلی الله عله و آله وسلم)م

دسته ها : حدیث
پنج شنبه هفدهم 4 1389 11:29

پیامبر به بهداشت اهمیت زیادی می داد و دیگران راهم به اینه کار فرا می خواندند.ایشان هر وقت آب می نوشیدند در ظرف آب نفس نمی کشیدند و. هروقت می خواستند نفس بکشند آن را از دهان دور می کردند.

ایشان در جواب ظبیبی که از ایشان پرسید چرا مسلملمانان کمتر بیمار میشوند زگفتند:گفتند ما تا وقتی 

چهارشنبه شانزدهم 4 1389 23:43

حضرت محمد(ص) در کارهای خویش بسیار متواضع و فروتن بودند و این ادب را خداوند به ایشان یاد داد و به او آموخته بود که به مردم بگوید((انا بشر مثلکم)) یعنی ون مثل همه ی آدم ها هستم.

دسته ها : مذهبی
چهارشنبه شانزدهم 4 1389 23:40

حضرت محمد از کودکی با حیا بودند و به نوشته ی زیر توجه کنید:

ابوطالب شبی از پیامبر خواست تا در حضورش جامه هایش را در آورد و به بستر رود.او این خواسته را نپسندید. ولی نمی خواستند از دستور عمو سرپیچی کند و گفت روی خویش را بازگردانر تا بتوانم جامه ام را در آورم. ابوطالب از سخن ایشان شگفت زده شد چون در اعراب آن روز مردم حتی از نپوشاندن خود شرم نمی کرتد.

دسته ها : مذهبی
چهارشنبه شانزدهم 4 1389 23:30

روزی مردی نزد یامبر(ص) آمد و از آزار همسایه خوود شکایت کرد و پیامبر فرمودند:صبرکن و سه روز مرد مراجعه کرد و پیامبر گفت صبر کن و روز آخر فرمودند:روز جمعه که مردم به نماز جمعه می روند اثاث منزلت را بیرون آور و چون دلیلش را پرسیدند ،آزار همسایه ات را بگو و وقتی همسایه در جمعه این صحنه را دید عذر خواهی کرد و عهد بست آرامش او را تامین سازد.

دسته ها : مذهبی
چهارشنبه شانزدهم 4 1389 23:20

مرد در زندان بود. میگفتند ادعای پیامبری کرده است. علی بن خالد از سر کنجکاوی به دیدنش رفت. وقتی ماجرا را پرسید، مرد از دو سفر معجزه آسای خود به همراه امام گفت. در یک شب از محل «راس الحسین« در شام به « مسجد کوفه»، «مسجد النبی» و «مسجدالحرام» رفته و بعد به مکان اول خود برگشته است.

بعد گفت که از سر بی تجربگی این واقعه را برای شخصی نقل کرده است و چون ماجرا درباره معجزات و کرامات امام بودو حقانیت آن حضرت را نشان میداد، وقتی خبر به عبدالملک زیات (وزیر معتصم) رسیده بود، دستور داده بود او را به اتهام ادعای نبوت دستگیر کنند.

علی بن خالد از سر دلسوزی نامه ای به وزیر نوشت و ماجرا را توضیح داد و برای مرد درخواست عفو کرد. پاسخ عبدالملک یک جمله بود: همان کسی که در یک شب او را از شام به کوفه، مدینه و مکه برده است، بیاید از زندان نجاتش دهد.

فردای همان روز، زندانبان ها در به در دنبال مرد زندانی میگشتند.

هر چه باشد راه زندان که از شام و کوفه نزدیک تر است!!

برگرفته از نشریه موعود شماره 113

دسته ها : مذهبی
چهارشنبه شانزدهم 4 1389 13:50

 

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید...شاید!

پرده از چهره گشاید...شاید!

دست افشان پای کوبان می روم

بر در سلطان خوبان می روم

می روم بار دگر مستم کند

بی سرو بی پا و بی دستم کند

 می روم کز خویشتن بیرون شوم

در پی لیلا رخی مجنون شوم

هرکه نشناسد امام خویش را

بر که بسپارد زمان خویش را؟

با همه ی لحن خوش آوایی ام

در به در کوچه ی تنهایی ام

ای دو سه تا کوچه زما دورتر!

نغمه ی تو از همه پر شورتر !

کاش که این فاصله را کم کنی!

محنت این قافله را کم کنی!

کاش که همسایه ی ما می شدی!

مایه ی آسایه ی ما می شدی

هر که به دیدار تو نایل شود

یک شبه حلال مسائل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه ی ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه ی جان من است

نامه ی تو خط امان من است

ای نگهت خواستگه آفتاب

برمن ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز زچشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مددکار ما

کی و کجا وعده ی دیدار ما؟

دل مستمندم ای جان، به لبت نیاز دارد

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد

به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم

تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم

کدام گوشه ی مشعر کدام کنج منا

به شوق وصل تو در انتظار بنشینم

روا مباد که بر بنده ات نظر نکنی

روا مباد که ارباب جز تو بگزینم

چو رو کنی به رهت درد و رنج نشناسیم

زلطف روی تو دست از ترنج نشناسیم

ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش

تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد

ببوسم خاک پاک جمکران را

تجلی خانه ی پیغمبران را

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید... شاید

پرده از چهره گشاید... شاید

_______________________________________________________دانلود

فیلمی از شعر خوانی مرحوم آغاسی با نام (خبر آمد خبری در راه است)

حجم:957کیلو بایت

دسته ها : شعر
سه شنبه پانزدهم 4 1389 19:25

الگوریتم چیست و از نام کدام دانشمند آمده؟

دوست عزیز،شما با این نوشته نظر دهید و درون قسمت نظران نام و نام خانوادگی-ایمیل و پاسخ را ارسال کنید.

جایزه:عضویت در وب سایت یحیی و دوستان.

مهلت پاسخ:تا ساعت 18 روز 18 تیر

دسته ها :
سه شنبه پانزدهم 4 1389 18:21

این کدها از سشایت پیچک آمده

دوشنبه جهاردهم 4 1389 16:54

دیکشنری آنلاین هم به خدمات وبلاگ یحیی و دوستان آمد

دسته ها :
دوشنبه جهاردهم 4 1389 16:34
X